زن پرسید چطور مردی هستی تو؟
مرد گفت  نمیتوانم خودم را 
مرد بخوانم هنوز.
تا نتوانم که عهده دار خودم باشم
تا نتوانم که عهده دار  آنی باشم که دوستش میدارم.
تا نتوانم خودم را دوست بدارم عاقبت
پسر بچه ای هستم با شاخه گلی در یک دست، بادبادکی در دست دیگر، به انتظار باد موافق.


ناتانائيل_وارگاس

نتوانم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کمیته دفاع شخصی و قوة الرمی استان آذربایجان شرقی ماندگاري ميکروپيگمنتيشن آموزش نکات فنی نصب و تعمیرات دانلود رایگان سریال ترکی Afili Ask قصه مسبی بلاگ وب سایت رسمی مهندس فرشید جمالی گله آتلیه بارداری در فرمانیه خرید حوله زیبا